مشغول «دژخیم عشق» شدم.حین خوندن کتاب و درگیر شدن با داستان، مشغول خودم هم شدم! انگار که یکم بزرگ شدم و میتونم یه بینش متفاوت تر هم داشته باشم و ابعاد بیشتری رو بررسی کنم. چرا این همه یالوم رو دوست دارم؟ من اهل مرید و مرشد بودن کسی نیستم،پس چطور شد؟ حس کردم نیاز دارم یه دایره ای از آدم های تحسین برانگیز برای خودم بچینم و دوستشون داشته باشم و خب کی از یالوم بهتر؟ دوست داشتم پیشرفت ها و بهبودهام رو یه آدم موجهی و به شاخه ای از علم پیوند بزنم که کسی از دستم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت